لبخند پاییز
یکی بود یکی نبود
زیر گنبد کبود
یه مرغی بود جوجه ای داشت
جوجه رو خیلی دوست می داشت
همه گل ها بهار رو خیلی دوست دارن .غنچه هاشونو برای بهار میذارن. این قدر که به بهار غنچه میدن تابستون هم پر گل میشه. زمستون که از بهار خیلی دوره دیگه غنچه ای نداره اما نرگسای مهربونو و گل های یخ هوای زمستونو دارن و واسش غنچه میبرن. زمستون هم شاد میشه و میخنده.
پاییز غمگین و زرد یه گوشه نشسته بود و غصه می خورد. دلش گرفته بود که هیچ گلی نداشت تا اینکه یه گل قشنگ و مهربون توی حیاط پاییز غنچه کرد. از اون روز پاییز شاده و میخنده آخه گل پاییز خیلی تکه.
اینم عکس علیرضای گل که اخمای پاییز رو برای همیشه باز کرد.
علیرضا و مامان سمیه
اینم خاله سمیرا که قراره واسه شازده پسر آتلیه راه بندازه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی